1)امروز توی اینستا یه کلیپ دردناک دیدم که هنوزم با یاداوریش اشکم میریزه و قلبم فشرده میشه.یه بچه ی کار که تو سطل زباله رو میگشت و یه مریضه روانی میندازتش داخل سطل و بعدم صدای خنده هاشون چنگ به قلب ادم میزنه. با نوشتنش اشکام خود ب خود و بی وقفه داره میریزه 

نمیدونم چن نفرتون دیدینش اما به شکل عجیبی دیوونه میکنه ادمو نگاه های معصوم و متعجب اون بچه .

واقعا چی میشه ک یه نفر به اینجا میرسه ک زورش به یه بچه برسه؟

بابام حرف خوبی میزد میگف وای به یتیمی ک بی سرپناه شه و کسی ک فقیر باشه اونموقس که بدترین رنج ها و دردای عالم میاد سراغش . 

دلم واسه  اون بچه کبابه و نمیتونم لحظه ای فراموشش کنم . 

بعد از پخش شدن این کلیپ همه سریع منتشرش کردن یسریا اومدن نوشتن ما ملت جوگیری هستیم و فایده ی این کارا چیه. 

ولی به نظر من همین باعث شد ک دیده بشه و بهزیستی و پلیس فتا وارد عمل بشن ،توی بیست و سی اعلام کرد ک بهزیستی بخاطر کودک کار شکایت کرده و پلیس فتا هم دنبال اون افراد کودک ازاره . 

بعدش شنیدم ک پیداشون کردن و از استان البرز هم بودن .نمیدونم این خبر واقعیت داره یا نه.کسی اطلاعی داره؟

امیدوارم درست باشه تا یکم از بغضم کم بشه.

 

2)صبح ک میخاستم خواهر برادرمو ببرم مدرسه دیدم یه گربه رو توی بلوار ماشین زده بود اون صحنه ی دلخراش کم بود که شب قشنگ تکمیل شد  

3)هنوز حالم بده و انگار توی چشام شیرفلکه اشک و با فشار زیاد باز کردن .

4)یه کار زشت و خجالت اورم انجام دادم امروز ،یه بچه دیدم که داشت فال میفروخت و بهم اصرار کرد ک بخرم از اونجایی که میدونم این بچه ها پولشون تو جیب خودشون نمیره ترجیح میدادم بهش  خوراکی بدم تا اگر گرسنه هست سیر بشه ب خیال اینک همیشه یه بیسکوییت یا ابمیوه تو کیفم هس زیپ کیفو باز کردم و به محض دیدن جلد بسکوییت به طرف اون پسر درازش کردم غاقل ازینک نصفه بود و یه مقدارشو خورده بودم پسرک قبول نکرد و با اینک لباش خشک شده بود گفت من سیرم  و  تازه اونوقت چشم خورد به پوش باز شده ی بیسکوییت از دست خودم حرصم گرفته الان،البته اخرشم از خجالت پولو بهش دادم .

5) امشب یکی از صاف و ساده ترین بچه های کلاس بهم پیشنهاد اشنایی داد اولش جواب ندادم اما با پیام بعدیش تصمیمرفتم غرورشو جریحه دار نکنم و محترمانه درخواستشو رد کنمو ازش بخام دیگ این بحثو پیش نکشه.

اووووف از شهریور بود ک به دلایل بیخودی از نوشتن فاصله گرفتم و این اولین متن بلندیه ک مینویسم بعد این مدت 

الان حس بهتری دارم نسبت به وقتی ک اول متنو نوشتم !

 

کنون اگر چه کویرم ، هنوز در سر من صدای پَر زدن مرغ‌های دریاییست ...

ک ,یه ,بچه ,  ,اون ,ی ,دیدم که ,یه بچه ,و پلیس ,پلیس فتا ,و با

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

بااملاک مهم‌ترین علت کابوس شبانه آموزش طراحی کارت ویزیت "pdf" مشاوراملاک وبلاگ ستاره صفا نکاح طراحی و اجرای دکوراسیون منزل آماج ایران ROSHANGARAN کتابچی99